اشعار بیاد ماندنی
اشعار بیاد ماندنی

گـــزیــده شــــعــــر


اشعار مذهبي

 

نسيم رحمت حق

 

سوار باره ي نور آن نفس كه تاخت علي (ع)

فراز قصر ملك آشيانه ساخت علي (ع)

 

سحرگهي كه به محراب عشق بُرد نماز

تمام هستي خود را به دوست باخت علي (ع)

 

نهاد، حسرت يك آه بر دل دشمن

به روي دوست نمايان چو تيغ آخت علي (ع)

 

نسيم رحمت حق تا به خار و گل بوزد

چو مصطفي (ع) عَلَم عدل بر فراخت علي (ع)

 

زمام توسن احساس را به عقل سپرد

عقيل را كف بي مايگي گداخت علي (ع)

 

نفوذ جاذبه را از رموز دافعه پرس

به مهر بود اگر تاخت يا نواخت علي (ع)

 

نبي و دفتر و نهج البلاغه ميگويند :

علي (ع) شناخت خدا را، خدا شناخت علي (ع)

 

 

(عباس خوش عمل)

 

 

آيه ي الله نور

 

پيك رحمت آيه ي "الله نور" آورده است

جزء جزء عالم امكان به شور آورده است

 

در گذار از كوچه هاي خلوت يثرب، نسيم

 بال در بال ملك، مژده ي سرور آورده است

 

آسمان گستره ي سبز ولايت نور بار

پنجمين خورشيد خود را در ظهور آورده است

 

با خمار آلودگان بزم مشتاقي بگو

ساقي كوثر نسب، شرب طهور آورده است

 

پير دانشگاه قرآن، كودكي صاحب علوم

شارح تورات و انجيل و زبور آورده است

 

حكمفرمايي ز دارالعلم حق، دانش سپاه

حمله بر بتخانه ي جهل و غرور آورده است

 

با مبارك باد ميلادش نبي را جبرئيل

بهترين خوبان جنت در حضور آورده است

 

"باقر" آن سرچشمه ي سيال فيض سرمدي

با طلوعي طرفه، طغراي شعور آورده است

 

 

(عباس خوش عمل)

 

 

كعبه ي دلها

 

اي جهاني بر تو از جان واله و شيدا رضا (ع)

وي ضريح بارگاهت كعبه ي دلها رضا (ع)

 

نيست جنت چون گلستان شهادتگاه تو

با صفا و مشك بيز و پاك و روح افزا رضا (ع)

 

از شميم گلشن رويت جهاني زنده اند

اي گل خوش رنگ و بوي گلشن طه رضا (ع)

 

در تو مي بينند مشتاقان ختم المرسلين

نور علم و حكمت او سر به سر پيدا رضا (ع)

 

بازتاب قرب معراج تو در مكتوب عشق

آيت پاك "فسبحان الذي اسري" رضا (ع)

 

اي به صورت چون محمد (ص) وي به صولت چون علي (ع)

گشته آگه بر رموز "علّم الاسما" رضا (ع)

 

رهرو كوي ولايت را تويي رهبر، علي

گوهر علم و درايت را تويي دريا رضا (ع)

 

تا ابد فتراك فرمان تو مي باشد يقين

مستمندان جهان را عروة الوثقي رضا (ع)

 

در دل ديوانه ي ما مهر جان افروز تو

هست مضمر همچو روح خفته در اعضا رضا (ع)

 

سينه اي داريم مالامال غم، جاني حزين

تا به اقليم سلامت راهمان بنما رضا (ع)

 

در جوار تربت پاك توام آرامشي است

ور نه سيرم زين جهان وين عمر جان فرسا رضا (ع)

 

ميكند كسب فروغ از خاك درگاهت مدام

اين دل غمديده با اين چشم خون پالا رضا (ع)

 

از تو ميخواهم شفاعت از تو ميخواهم نظر

هم در اين دنياي فاني هم در آن دنيا رضا (ع)

 

بر تو مي باشد مرا از دولت بخت بلند

چشم، بينا و زبان گويا و دل شيدا رضا (ع)

 

چون تو داري گوشه ي چشمي به ايران از كرم

دولت اسلام خواهد بود پا برجا رضا (ع)

 

شيعيانت را شفاعت كن به نزد كردگار

در صف محشر به حق مادرت زهرا (س) رضا (ع)

 

"خوش عمل" را از سر لطف و محبت دست گير

تا نيفتد در بيابان بلا از پا رضا (ع)

 

 

(عباس خوش عمل)

 

 

تقديم به مولا علي (ع) :

 

واژه ي بهتر

 

مولاي ما نمونه ي ديگر نداشته است

اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

 

وقـت طـواف دور حـرم فـكـر مـيـكـنـم

اين خانه بي دليل ترك برنداشته است

 

ديـديـم در غـديـر كـه دنـيـا بـجـز عـلـي

آيـيـنه اي بـراي پـيـمبر نداشته است

 

سوگند ميخورم كه نبي شهر علم بود

شهري كه جز علي در ديگر نداشته است

 

طـوري ز چـارچـوب، در قـلـعه كنده است

انـگار قلـعه هيـچ زمان در نداشته است

 

يـا غـير لافتي صفتي در خورش نبود

يـا جـبرئيل واژه ي بهتر نداشته است

 

چون روز روشن است كه در جهل گمشده است

هر كس كه ختم نادعلي بر نداشته است

***

ايـن شـعـر اسـتعـاره نـدارد بـراي او

تقصير من كه نيست، برابر نداشته است

 

 

(سيد حميدرضا برقعي)

 

 

تقديم به مولا علي (ع) :

 

راز

 

شـبـي تـاريـك بـود و چـون هـميشه

علي (ع) از گريه چشمان تري داشت

 

قـضـا بـا مـهـره ي تـزويـر و نـيـرنـگ

دمـادم بـا عـلـي بـازيـگـري داشت

 

شب و مهتاب و نخلستان و چاهش

چو هرشب با علي (ع) دمساز بودند

 

 

غـم و تـنـهتايـي و دلـتنگي و اشك

در آن ويـرانــه هــم آواز بودند

 

نـخيـله گـاه گـاهـي سـرخ ميشـد

تـن تبـدار شـب از غصّه ميسوخت

 

لـبـاس نـور را بـر قـامـت شــب

افـق بـا اطـلس مهـتاب ميدوخت

 

ز پـشـت نخـلها ماه شـب افروز

مي مهتاب را در كام شب ريخت

 

پـس آنگـه آسـمان در جام گيتي

شب و مهتاب را با هم درآميخت

 

در آن دم پـادشـاه زهــد و تـقـوي

نـهــانـي بـا دل چـه راز ميگـفت

 

بـراي نـخـل هـا يـا چـاه يـا مـاه

بسـي نـاگفـته هـا را باز ميگفت

 

از آن شبـهـا گـذشـتـه روزگـاري

شب و مهتاب و چاه و نخل ها هم

 

نـمـي آيـد دگـر آن مــرد آنـجـا

نـمـي يـابـي دگـر آن ردّ پـا هم

 

به غير از چاه و ماه و نخل و مهتاب

كسي از راز هايش با خبر نيست

 

ولـي از چـاه مـي آيـد نـدايـي :

علي(ع) را هيچ مردي همسفر نيست

 

 

(پرويز علي جاني)

 

 

دامان آل عبا

 

دم به دم، دم از ولای مرتضی باید زدن

دسـت دل در دامـن آل عـبـا باید زدن

 

نقش حُب خاندان بر لوح جان باید نگاشت

مُهر مِهر حیدری بر دل، چو ما باید زدن

 

دم مزن با هر که او بیگانه باشد از علی

گر نفس خواهی زدن با آشنا باید زدن

 

روبـروی دوسـتـان مـرتـضـی بایـد نهـاد

مدعـی را تیـغ غیـرت بـر قـفا باید زدن

 

لافتی الا علی لاسیـف الی ذوالفقـار

این نفس را از سر صدق و صفا باید زدن

 

در دو عالم چارده معصـوم را باید گزید

پنـج نوبـت، بر در دولـت سـرا باید زدن

 

پیشوائی بایدت جستن ز اولاد رسول

پس قـدم مـردانه در راه خـدا باید زدن

 

گـر بلائـی آیـد از عشـق شهـید کربلا

عـاشـقـانه آن بـلا را مرحـبا باید زدن

 

هر درختی کو ندارد میـوهٔ حب علی

اصل و فرعش چون قلم سر تا به پا باید زدن

 

دوستان خاندان را دوست باید داشت دوست

بعد از آن دم از وفای مصطفی باید زدن

 

سرخی روی موالی سکه نام علی است

بر رخ دنیا و دیـن چـون پادشـا باید زدن

 

بی ولای آن ولی لاف از ولایت می زنی

لاف را بایـد کـه دانـی از کـجـا باید زدن

 

مـا لـوائی از ولای آن ولـی افـراشـتـیـم

طـبـل در زیـر گـلـیـم آخـر چـرا باید زدن

 

بـر در شهـر ولایـت خـانه ای باید گـزیـد

خـیـمـه در دارالـسـلام اولـیـا باید زدن

 

از زبـان نعمت الله مـنقـبت باید شـنید

بر کف نعـلین سـید بوسه ها باید زدن

 

 

شاه نعمت ا... ولي

 

 

زيارتنامه ي شهيدان



سلام اي شهيدان در خون تپيده

سلام اي گـلان به گـل آرمـيده

سلام اي جوانان خورشيد منظر

سلام اي عـزيزان پاك و مطـهر

سلام اي رسـولان آزادي و نـور

غضنفر شكاران گرد و سلحشور

سلام اي دلاور بـزرگـان اسـلام

شهيدان خوش طينت نيك فرجام

سلام اي شما حافظ مكتب و دين

سلام اي شما حامي آل ياسين


سلام اي خـدا بـاوران دل آگـاه

سلام اي علي ياوران وطن خواه

سلام اي شما نور چشمان رهبر

شهـيدان يـاد آور بـدر و خـيـبـر


چو گل خفتگان سر برآريد از گل

كه چون غنچه تنگ است از هجرتان دل

كـجـايـيـد تـا حـال مـا را ببينيد

شكسته ز غم بال ما را ببينيد


شد از خونتان ريشه ي كفر كنده

سهي نخـل دين، ليك بار آورنده


شمائيد باعـث بـقـاي وطن را

بـقـاي وطن، اعتلاي وطن را

شمائيد پروانه ي شمع توحيد

شمائيد باقي، شمائيد جاويد

شمائيـد تفـسـيـر آيات قرآن

شمائـيد آگـاه از ذات قرآن

شمائيد لايق بهشت برين را

كه داديد رونق دگرباره دين را

شمائيد مر مصطفي را فدايي

فـرازنـده ي پـرچـم پارسايي

شمائيد از نسل بيدار هابيل

به خون خفته از جور فرزند قابيل

شما روح اسلام در هـر زمـانيد

بـه تصـريح قـول خـدا، زندگانيد

شما رفته ما مانده با بار عصيان

خوشا بخت و اقبالتان اي شهيدان

شما جان به راه حق ايثار كرديد

كه تا امـت از خـواب بيدار كرديد

به خون خفته، گلچهره، بي بال و پر

به لـب نغـمـه ي نـاب الله اكـبر

سبكـبال، آزاد، فـارغ ز دنيـا

به پرواز رفتيد تا عرش اعلي

شما چون كه خود مرد آزاده بوديد

بـه مـا راه آزادگـي را نمـوديد

نوشتيد با خون كه مردم ره اين است

ره عاشقان ولايت چنين است

بـه پـرواز در نـزد جـانـانـه رفتيد

به فـردوس اعـلي ز ويـرانه رفتيد

سفر خوش كه رخسار جانانه ديديد

ز او (و ادخلي جنتي) را شنيديد

شـمـا نـو گـل پـرپـر بـاغ دينـيد

زمـين نه، سـزاوار خـلد برينيد

شهيدان شهادت گوارايتان باد

به فردوس و دلهاي ما جايتان باد

هلا اي شهيدان اسلام و ميهن

زبانم به توصيفتان مانده الكن

چه گويم من خاكي و مانده از راه

كه توصيفتان در نُبي كرده الله

شفيعان مـائيد فـرداي محشر

ز بـعـد امـامـان ز بـعـد پيمبر

شما مـست از درد قـالو بلائيد

به نزد حسين كشته ي كربلائيد

شهادت شما راست فوز و سعادت

سعادت مباشدـ مگر در شهادت

بـه نـزد خـداونـدگـار تـوانـا

بخواهيد آمرزش "خوش عمل" را

 

 

- عباس خوش عمل -


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






یک شنبه 13 مرداد 1392برچسب:,

|
 


درود اين وبلاگ را براي ثبت اشعار بياد ماندني ايجاد کردم اميدوارم لذت ببريد.
haririmahyar@yahoo.com

 

 

مهيار حريري

 

ارديبهشت 1399
تير 1396
ارديبهشت 1396
تير 1394
آذر 1392
شهريور 1392
مرداد 1392
فروردين 1392
شهريور 1391
خرداد 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
دی 1390
آذر 1390
شهريور 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
فروردين 1390
اسفند 1389
بهمن 1389

 

پیر شدم
بهانه های عزیز
اشعار مهیار حریری
میترسم
نامه
اشعار كهـن
اشعار بياد ماندني 22
اشعار بياد ماندني 21
اشعار بياد ماندني 20
اشعار بياد ماندني 19
اشعار تركي استاد شهريار
اشعار بياد ماندني 18
اشعار بياد ماندني 17
اشعار بياد ماندني 16
شهرام پور رستم
اشعار مذهبي
رباعي
اشعار بياد ماندني 15
اشعار بياد ماندني 14
اشعار بياد ماندني 13
اشعار بياد ماندني 12
اشعار بياد ماندني 11
اشعار بیادماندنی 10
اشعار عاشورا
اشعار بياد ماندني 9
اشعار بياد ماندني 8
اشعار بياد ماندني 7
اشعار بياد ماندني 6
اشعار بياد ماندني 5
اشعار بياد ماندني 4
اشعار بياد ماندني 3
اشعار بياد ماندني 2
اشعار بياد ماندني
اشعار كوتاه 2
اورنگ ضياء
بهارانه
اكبر اكسير
عاشقانه

 


کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

 

RSS 2.0

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 317
بازدید کل : 178051
تعداد مطالب : 47
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1